مقدس دفاع جانانه

 

 

 

 

خاطره رهبر انقلاب از آزاد‌سازی سوسنگرد
 
 
صبح یکشنبه رفتم اهواز. از آشفتگی و کلافگی سرهنگ سلیمی و بچه‌هایی که آنجا بودند، فهمیدیم که هیچ کاری انجام نشده، خیلی اوقاتم تلخ شد... در این بین بنی صدر از دزفول با من تماس گرفت، شاید هم من تماس گرفتم، گفتم چنین وضعی است و بچه‌ها هیچ کاری نکردند و تو دستوری بده!
 
 
خبرآنلاین - متن زیر گفت‌وگوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با برنامه «خاطرات جبهه» سیمای جمهوری اسلامی ایران در سوم مهرماه 1363 است که برای نخستین بار به صورت مکتوب منتشر می‌شود.

داخل سوسنگرد تقریباً کسی را نداشتیم. به مردم گفته بودیم تخلیه کنید، نیروهای ارتش و سپاه هم کم بودند. یک سرگرد نیروی هوایی را فرمانده نیروهای مستقر در سوسنگرد کرده بودیم. یعنی هم ارتش و هم سپاه و نیروهای نامنظم ـ که تحت فرماندهی شهید چمران بود ـ تحت فرماندهی او بودند. البته تعدادی از بچه‌های افسر نیروی هوایی که با میل و رغبت داوطلب جنگ شده بودند آنجا بودند. 13- 12 افسر که یکی‌شان هم شهید شد. مدافعین شهر سوسنگرد همین عده قلیل بودند... گمان نمی‌کنم تعداد نیروها به 200 نفر هم می‌رسید. یقین داشتیم اگر عراقی‌ها سوسنگرد را بگیرند همه بچه‌ها قتل عام خواهند شد.

عصر 23 آبان و روز جمعه بود و ما در تهران جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. قبل از آنکه بروم جلسه از ستاد ما سرهنگ سلیمی با من تماس گرفت. سرهنگ سلیمی، رئیس ستاد جنگ‌های نامنظم بود و چمران فرمانده این ستاد. ایشان با اضطراب تماس گرفت که سوسنگرد به شدت در فشار و آتش فراوان است و بچه‌ها استمداد می‌کنند، کاری هم که قرار بود انجام بگیرد، نگرفته. با لشکر 92 و سرهنگی که فرمانده لشکر بود توافق کرده بودیم حرکتی انجام بگیرد و به کمک بچه‌ها بروند اما هیچ مقدماتی برای آن فراهم نشده بود. اندکی بعد جلسه شورا تشکیل شد، بنی صدر سه ربع، نیم ساعتی دیر آمد.

وقتی وارد جلسه شد متوجه شدیم بنی‌صدر از جریان مطلع است و در اتاق دیگری با فرماندهان نظامی مسئله سوسنگرد را بررسی می‌کردند... در جلسه شورای دفاع مطرح کردم که اگر شهر را بگیرند این بچه‌ها شهید خواهند شد. خسارت شهادت بچه‌ها از خسارت گرفتن شهر بیشتر است. چون ما شهر را دوباره پس خواهیم گرفت اما بچه‌ها را به‌دست نمی‌آوریم. بنی‌صدر گفت من دنبال این قضیه هستم و ما هم زودتر جلسه را تعطیل کردیم که بنی صدر برود دنبال این کار و من دیگر خاطرم جمع شد.

صبح یکشنبه رفتم اهواز. از آشفتگی و کلافگی سرهنگ سلیمی و بچه‌هایی که آنجا بودند، فهمیدیم که هیچ کاری انجام نشده، خیلی اوقاتم تلخ شد... در این بین بنی صدر از دزفول با من تماس گرفت، شاید هم من تماس گرفتم، گفتم چنین وضعی است و بچه‌ها هیچ کاری نکردند و تو دستوری بده! او به من گفت خوب است شما به ستاد لشکر بروید آنها را نوازش بکنید و مسئولین لشکر را تشویقشان کنید، من هم از این طرف دستور می‌دهم، مشغول شوند و کار کنند.

... مرحوم چمران و آقای غرضی رفته بودند منطقه را از نزدیک بازدید کنند. ما رفتیم ستاد لشکر 92... مشکل عمده ما نیرو بود. لشکرهایمان محدود بود. به قول لشکری‌ها منها بودند... هم تجهیزات کم داشت هم نیرو. تجهیزات را می‌شد فراهم کرد اما نیرو را نه. گفتیم گروه رزمی 148 بیاید به کمک یک گروهانی از تیپ2 لشکر 92. این لشکر در آنجا مواضع و خطوطی داشت که جایز نبود رهایش کند. اما یک گروهان را می‌توانست رها کند. گفتیم آن گروهان با گروه 148 مرکز خراسان بیایند محور حمیدیه- سوسنگرد تا خط تماس را طی کنند و آنجا مستقر شوند. بعد تیپ 2 لشکر 92، که قبلاً در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بیاید، از خط عبور کند. یعنی بیاید و از لابه‌لای اینها حمله کند. بنابراین تنها نیروی حمله‌ورمان تیپ 2 لشکر 92 بود. تیپ خوبی بود و فرمانده خوبی هم داشت... قرار شد نیروهای سپاه بروند به خورد ارتش. مثلاً یک گردان ارتشی 100 تا سپاهی را بگیرد... فرمانده سپاه جوانی به نام رستمی و اهل سبزه‌وار بود و شهید شد. پسر بسیار خوبی بود و جزو چهره‌های فراموش نشدنی من. از خصوصیات این جوان این بود که خیلی راحت با ارتشی‌ها برخورد و کار می‌کرد. او زبان آنها را می‌فهمید و آنها هم زبان او را. ارتشی‌ها هم خیلی دوستش داشتند. تعدادی نیروهای نامنظم هم در مشت چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خط شکن‌های اول باشند. تعدادشان زیاد نبود اما کارایی چمران می‌توانست کارایی زیادی به آنها بدهد. این ترتیبی بود که ما دادیم و خیالمان هم راحت شد.

ساعت حمله، در اصطلاح ساعت سین بود، علی الطلوع 26 آبان ماه بود. شب عملیات جزو شب‌های خاطره‌انگیز من است. شب عجیبی بود. من بودم با چمران و سرهنگ سلیمی و جوان دیگری به نام اکبر که از محافظان شهید چمران بود. یک پسر شجاع، خوش روحیه، متدین و جوان برازنده‌ای که فردای همان روز کنار چمران شهید شد... تا ساعت 12-11 صحبت‌ها را کردیم و بعد رفتیم بخوابیم و آماده شویم برای حرکت. تازه خوابم برده بود که چمران آمد پشت در اتاق و محکم در می‌‌زد که فلانی بلند شو!

گفتم: چه شده؟

گفت: طرح به هم خورد. از دزفول خبر دادند که تیپ 2 لشکر 92 را نیاز داریم و نمی‌توانیم بدهیم.

یعنی نیروی حمله‌ور اصلی! من خیلی برآشفته شدم که چرا این کار را می‌کنند. این به جز اذیت‌کردن و ضربه‌زدن کار دیگری نیست. تلفن کردم به فرمانده نیروهای دزفول. تیمسار ظهیرنژاد آنجا بود.

گفتم: چرا این دستور را دادید؟

گفت: دستور آقای بنی‌صدر است و علت هم این است که این تیپ را برای کار دیگری به اهواز آوردیم و اگر بیاید آنجا منهدم می‌شود. این تیپ خوبی است و ما از ترس انهدام آن نمی‌خواهیم آن را وارد عملیات کنیم. مگر به امر.

مگر به امر یعنی اینکه دستور ویژه‌ای از طرف فرماندهی بیاید که برو. من گفتم این نمی‌شود. اول اینکه چرا منهدم شود، کما اینکه فردا لشکر آمد و منهدم نشد. بعد هم اینکه چه کاری مهم‌تر از سوسنگرد؟ و اگر این تیپ نیاید یعنی تعطیل شدن این عملیات و باید بیاید. قرص و محکم گفتم شما به آقای بنی‌صدر هم بگویید که باید بیاید و دستور را لغو کنید.

مرحوم چمران اصرار داشت با خود بنی‌صدر صحبت شود. راستش من ابا داشتم از اینکه با بنی‌صدر به مناقشه لفظی بیفتم. چون سرش نمی‌شد و بی‌خودی پشت سر هم چیزی می‌گفت. گفتم شما خودت صحبت کن! ... چمران تماس گرفت و عین همین‌ صحبت‌ها که باید تیپ 2 لشکر 92 بیاید را به بنی صدر گفت. بنی صدر هم قولکی داد. قول داد که دستور دهد تیپ بیاید.

چیزی که خیلی به کمک ما آمد پیغام مرحوم اشراقی بود. سر شب مرحوم اشراقی داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسید. من گفتم قرار بر این است که عملیات انجام شود و ظاهراً من اظهار تردیدکرده بودم که دغدغه دارم و ممکن است عملیات انجام نشود، مگر اینکه امام دستور دهد. ایشان رفت با امام تماس گرفت، پیغام داد امام دستور دادند تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود و تیمسار فلاحی هم باید مباشر عملیات باشد.

من این را نگفته بودم چون دیروقت بود. شاید هم فکر می‌کردم که صبح بگویم. وقتی که این مسئله پیش آمد گفتم حالا وقتش است که این پیغام را بدهم. نشستم دو نامه نوشتم. یکی ساعت یک و نیم بعد از نصف شب و یکی ساعت دو.

ساعت یک و نیم به سرهنگ قاسمی، فرمانده لشکر 92، نوشتم که داماد حضرت امام، از قول امام، پیغام دادند که فردا باید حصر سوسنگرد شکسته شود و اگر تیپ دو نباشد این کار انجام نمی‌شود. به تیمسار ظهیرنژاد گفتم و ایشان هم قول داده که با بنی صدر صحبت کند، تیپ بیاید و شما هم آماده باشید که تیپ را به کار بگیرید. مبادا به خاطر پیغامی که سر شب آمده، تیپ را از دور خارج کنید. نامه را دادم به دست یکی از برادرها و گفتم این نامه را می‌بری و اگر سرهنگ قاسمی خواب هم بود از خواب بیدارش می‌کنی و نامه را به دستش می‌دهی.

یک نامه هم ساعت 2 برای سرتیپ فلاحی با همین مضمون نوشتم با این اضافه که امام گفتند سرتیپ فلاحی هم باید در جریان عملیات باشند و نظارت کنند. این ماجرا را هم نوشتم که می‌خواستند تیپ را از ما بگیرند و گفتیم که باید تیپ باشد و شما مسئول هستید که این را بگیرید و کار کنید.

هر دو نامه را به شهید چمران دادم و گفتم شما هم بنویس که نظر هردویمان باشد. ایشان هم پای هر کدام یک شرح دردمندانه‌ای نوشتند. ایشان هم که می‌دانید خیلی ذوقی و عارفانه می‌نوشتند. من خیلی قرص و محکم نوشتم او خیلی دردمندانه. گفتم هر کس بخواند دلش می‌سوزد. ساعت 2 هم نامه دوم را برای سرتیپ فلاحی فرستادم.

خیالم راحت بود که کار انجام می‌شود اما باز هم دغدغه داشتیم. بارها شده بود که کار تا لحظات آخر رسیده بود و به دلیلی تعطیل شده بود. صبح زود که از خواب برای نماز بلند شدم، دیدم اوضاع خوب است. ساعت 5 صبح تیپ 2 از خط عبور کرده بود. همان زمان که نامه را دریافت کردند، مشغول شدند و بعد از دریافت نامه حرکت کرده بودند.

چنانچه بنا بر این بود که «به امر» کار کنند، تا آن آقا از خواب بلند شود به او بگویند و «به امری» منتهی شود، دستور ساعت 9 صادر می‌شد و ساعت 11 عملیات ناموفقی انجام می‌شد که قطعاً شکست می‌خوردیم.

چمران هم بلند شد و رفت. من هم چند ملاقات داشتم که انجام دادم و رفتم به طرف جبهه و عملیات. البته وقتی رفتم دیدم شهید فلاحی هم رفته. صبح زود هم چمران و فلاحی رفته و هم آقای غرضی رفته بودند و اینها در خطوط مقدم و صحنه درگیری حضور داشتد. ما که رفتیم، جنگ دور گرفته بود و نیروهای ما پیش رفته بودند و حدود ساعت 10:30 بود که ظهیرنژاد هم آمدند و رفتند جلو. ما می‌رفتیم و در واحدهای عقبه و درگیر پیاده می‌شدیم و با آنها صحبت می‌کردیم. احوالشان را می‌پرسیدیم، خبر می‌گرفتیم. دائماً می‌گفتند که خبرها خوب است و پیش‌بینی می‌شد ساعت 2:30 ما وارد سوسنگرد شویم. حدود ساعت یک به اهواز برگشتم و می‌خواستم بیایم تهران. اهواز که رسیدم خبردادند که چمران مجروح شده و خیلی نگران شدم. چمران را آوردند.

قضیه از این قرار بود که چمران و دو محافظش مشغول جنگیدن بودند که تنها می‌مانند و عراقی‌ها آنها را به رگبار می‌بندند. چمران بعداً گفت که من آن روز مثل ماهی می‌غلتیدم که رگبارها به من نخورد. آدمی قوی بود، در جنگ انفرادی قوی بود. یکی از محافظان جای امنی پیدا کرده بود که رگبارها به او نخورد اما اکبر جایی پیدا نکرده بود و شهید شده بود. پای چمران هم زخمی شده بود. یک کامیون عراقی از آنجا رد می‌شود و چمران هم می‌بیند که چیز خوبی است و کامیون را به رگبار می‌بندد.

شوفر عراقی تیر می‌خورد و چمران به کمک محافظش وارد کامیون می‌شود و می‌افتد عقب کامیون. چمران مجروح را با یک کامیون عراقی از جنگ می‌آورند اهواز. ساعت2بود که رفتم بیمارستان. دیدم که حالش خوب است اما جراحت رانش نسبتاً کاری است و 40-30 روزی هم او را انداخت. او را از اتاق عمل بیرون آورند و تمام سفارش‌اش این بود که نگذارید حمله از دور بیفتد و هی به من و سرهنگ سلیمی التماس می‌کرد که نگذارید حمله از دور بیفتد. همینطور هم بود و ساعت 2:30 بچه‌ها پیروز و مظفر وارد سوسنگرد شدند.

شهید کاظمی

دفاع مقدس یعنی :

 

- دفاع از ارزشها                                                   

- دفاع از شرف وحیثیت وآبرو

 

ـ دفاع از دار و ندار این سرزمین

- دفاع از ناموس میهن اسلامی

ـ دفاع از قرآن واهلبیت (س)

ـ دفاع از ۱۴۰۰سال خون دل تشیع علوی

ـ دفاع از ولایت ورهبری

ـ دفاع از وجب وجب خون شهید بخون غلطیده

ودفاع مقدس یعنی اسلام در مقابل کفرواستکبار

 

ای کاش در دل ذره ای شور ونوا بود

                                                  احوال ما با حالت نی هم صدا بود

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد     

                                                   این نامرادی شیوه مردم نمی شد 

ای کاش رنگ شهربازیم نمی داد

                                                   در جبهه یا زهرا مرا بر باد می داد

 امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم  

                                                   حال و هوای لحظه های جنگ دارم

فرسنگها دورم زوادی محبت

                                                  با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت

مسموم شد ساقی ز پیمانه شکسته                                  

                                                    از بخت بد درب شهادت شد بسته

من ماندم و  وصیت پیر جماران

                                                   من ماندم وشرمندگی از روی یاران

من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش   

                                                     من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش

از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم

                                                      آن معنویتهای جنگ از یاد بردم

خود را به انواع گنه آلوده کردم           

                                                       در راه ناحق کوششی بیهوده کردم

از دفتر دل نام الله پاک کردم

                                                           دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم

                                  اکنون پشیمان آمدم با این تمنا        

                               یارب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا

 عزیز زهرا ترا بجان مادرت ،که خیلی دوستش داری بیا

مولای من !

دلم ز دوري رويت قرار و تاب ندارد              میان ما و رخت جز گنه حجاب ندارد             

به اشک ديده نوشتم هزار نامه برايت            مگر که نامه بيچارگان جواب ندارد

نسيم صبح سلامم به دلبرم برسان                 بگو جواب سلامم مگر ثواب ندارد

به آسمان جمالت ستاره نازيباست                 که تاب ديدن روي تو آفتاب ندارد

نشسته ديده نازت ميان صف زده مژگان          شکوه صف زده مژگان تو شهاب ندارد

تو شمس عالمياني ز روي پرده بيفکن            که آفتاب به رخسار خود نقاب ندارد

هر آن کسي که به دل عشق روي ماه تو دارد    به شام اول قبرش يقين عذاب ندارد

چو سر ز خاک بر آرد به عرصه گاه قيامت       به زير سايه لطف دگر عقاب ندارد

محاسبات الهي اگر چه سخت و دقيق است        محب يوسف زهرا غم حساب ندارد

اگر چه آتش دوزخ هزار شعله فروزد              يقين اثر به دل و سينه کباب ندارد

به ناله دل سوزان هاشمي نظري کن              اگر چه تاب نگاهت دل خراب ندارد

 

عید جان «فطــــر»

عیـــــد رمضـــان آمد وماه رمضـــان رفت

صد شکر که این آمد وصد حیف که آن رفت

عیدسعیدفطر و حلول ماه شوال‌المكرم تبریک و تهنیت باد!! دعای وداع با رمضان المبارک!

وداع با ماه خدا

آیت الله جوادی آملی
ماه مبارك رمضان يك حقيقت و باطنى دارد كه اين حقيقت در قيامت ظهور مى‏كند. ماه مبارك رمضان را امام سجاد(ع) عيد اولياء الله مى‏داند. در صحيفه سجاديه دعايى است‏به نام دعاى وداع ماه مبارك رمضان.

اين وداع براى كسى است كه با ماه مبارك رمضان مانوس بوده و ماه مبارك رمضان دوست او مى‏باشد والا آنكه با اين ماه نبوده وداعى ندارد. انسان از دوستش و يا با كسى كه مدتى مانوس بود، خداحافظى مى‏كند. آنكه اصلا نمى‏داند چه وقت ماه مبارك رمضان آمد و چه وقت‏سپرى شد، چرا آمد و چرا سپرى شد، او وداعى ندارد. اما امام سجاد(ع) آخر ماه مبارك رمضان كه شد، در حد يك ضجه اين دعا را مى‏خواند.

در مقدمه اين دعا، حضرت سجاد(ع) كليات نعمت‏هاى الهى را مى‏شمارد و اينكه بخشش‏هاى خداى سبحان ابتدايى است، نه از روى استحقاق.

رمضان بهترين بخشش خداوند

بعد از آن مقدمه مى‏فرمايد: يكى از بهترين بخشش‏هاى خداوند سبحان، ماه مبارك رمضان و روزه در اين ماه است:
«و انت جعلت من صفايا تلك الوظائف و خصائص تلك الفروض شهر رمضان... و قد اقام فينا هذا الشهر مقام حمد و صحبنا صحبة مبرور». (1)

خدايا، نعمت‏هاى فراوانى به ما دادى; يكى از آن برجسته‏ترين نعمت‏ها ماه مبارك رمضان است و يكى از بهترين فضيلت‏ها روزه اين ماه است كه نصيب ما كردى. و هيچ زمانى به عظمت زمان ماه مبارك رمضان نيست، گذشته از آنكه شب قدر را در آن قرار دادى، اين ماه را ظرف نزول قرآن كريم قرار دادى كه اين فيض در اين ماه نازل شده است، اگر كسى با قرآن باشد همراه قرآن بالا مى‏رود، و اين را بر ملت مسلمان منت نهادى، زيرا ديگر ملل در ماه مبارك رمضان روزه نمى‏گرفتند و اين نعمت را مخصوص مسلمين كردى.

و اين ماه مبارك در بين ما اقامت داشت و جاى حمد و ثنا بود; زيرا به همراه خودش رحمت آورد و رفيق بسيار خوبى براى ما بود. ما در صحبت‏با او به فضايل و نعمت‏هايى رسيديم. دوستى بود كه به همراهش رحمت و مغفرت و بركت آورد. اينكه رسول خدا - عليه آلاف التحية و الثناء - در خطبه شعبانيه فرمود: «قد اقبل اليكم شهر الله بالبركة و الرحمة و المغفرة‏»; اين ماه، بركت و رحمت و مغفرت آورد; كسى كه رفيق اين ماه بود، بركت و رحمت و مغفرت اين ماه را هم دريافت مى‏كند.

رمضان ماه منفعت

«و اربحنا افضل ارباح العالمين‏»;«ماه رمضان‏» برترين سودهاى جهانيان را به ما ارزانى داشت كه هيچ تاجرى در هيچ گوشه دنيا نبرده است. هيچ كسى در سراسر عالم به اندازه ما از اين ماه مبارك رمضان استفاده نكرد. اگر انسان يك مسافرى است كه سفر ابد در پيش دارد، ره‏توشه آن سفر ابد را بايد همين چند روز تهيه كند و اگر درهاى آسمان به چهره مؤمن باز مى‏شود و اگر مؤمن مى‏تواند با وارستگى به باطن عالم راه پيدا كند و اگر بهترين فرصت ماه مبارك رمضان است; پس بهترين سود را ماه مبارك رمضان و اهلش دارند.

ماه حسابرسى

از «ابن طاووس‏» نقل شده است كه فرمود: عده‏اى اول سالشان اول فروردين است. يك نوجوان اول سال او اول فروردين است كه تلاش مى‏كند لباس نو در بر كند; درخت‏ها اول سالشان فروردين است كه لباس‏هاى نو و تازه در بر مى‏كنند; اول سال يك كشاورز اول پاييز است كه درآمد مزرعه را حساب مى‏كند; يك تاجرى كه كارگاه توليدى دارد، اول سال را در فرصت ديگرى تعيين مى‏كند; اما آن‏ها كه اهل سير و سلوك‏اند، اول سالشان ماه مبارك رمضان است;حساب‏ها را از ماه مبارك تا ماه مبارك بررسى مى‏كنند كه ماه مبارك رمضان گذشته، چه درجه‏اى داشته و امسال چه درجه‏اى دارند؟ چقدر مطلب فهميده و چقدر مسايل براى آنها حل شده است؟ چقدر در برابر گناه قدرت تمكين داشته و چقدر در برابر دشمن، قدرت تصميم دارند؟ ماه مبارك رمضان براى سالكان الى الله، ماه محاسبه است; لذا امام سجاد(ع) فرمود: هيچ كس در سراسر جهان به اندازه ما در اين ماه استفاده نكرد.

هجران جانكاه

«ثم قد فارقنا عند تمام وقته و انقطاع مدته و وفاء عدده و نحن مودعوه‏»; اين ماه بعد از آنكه پايانش فرا رسيد، از ما مفارقت و هجرت كرد و ما را تنها گذاشت و ما الان اين ماه را وداع مى‏كنيم.

«وداع من عز فراقه علينا و غمنا»، (2)

چه وداعى؟ وداع تشريفاتى؟ نه، وداع با يك دوست عزيزى كه مفارقتش براى ما توانفرساست. آنكه اهل معنا بود خيرش در اين ماه بيشتر شد; آنكه گرفتار گناه بود گناهش در اين ماه كمتر شد. فرمود: ما كسى را وداع مى‏كنيم كه رفتنش براى ما عظيم و سخت است و ما را غمگين كرد; اين ماهى بود كه شب و روزش رحمت‏بود.

بزرگان فقه ما همچون «مرحوم صاحب جواهر» و «سيد محمد كاظم‏» صاحب «عروة الوثقى‏» و ديگران (رضوان الله عليهم) در كتاب‏هايشان هست كه در فضيلت روزه گرفتن، همين بس كه انسان از نظر ترك بسيارى از كارها شبيه فرشته مى‏شود. همين كه انسان از شكم رها شد، يك مقدار به فرشته شدن نزديك مى‏شود. گفته‏اند شش روز اوايل ماه شوال را به عنوان بدرقه، روزه بگيريد. بعد از عيد فطر، كه عيد فطر روزه‏اش حرام است، زيرا اگر كسى دوست عزيزى را بخواهد بدرقه كند، چند قدم به همراه او مى‏رود; معناى وداع كردن، به دنبال او چند قدم رفتن است.

«و اوحشنا انصرافه عنا» و از اينكه منصرف شد و از ما فاصله گرفت، ما را به وحشت انداخت. ما يك دوست رئوف و مهربان و پربركتى را از دست مى‏دهيم، لذا ما به وحشت افتاديم; آخر ماه مبارك رمضان كه مى‏شد احساس غربت مى‏كردند. سلام بر تو اى عيد اولياء خدا.

«و لزمنا له الذمام المحفوظ و الحرمة المرعية و الحق المقضى‏»; ما بايد حقى كه او به عهده ما دارد رعايت كنيم; حرمتى كه در پيش ما دارد بايد ارج بنهيم; بايد به تعهدى كه بين ما و اوست وفا كنيم.

سلام بر تو اى عيد اولياء خدا

«فنحن قائلون السلام عليك يا شهر الله الاكبر و يا عيد اوليائه‏»، آن گاه چون اين دوست عزيز از ما مفارقت مى‏كند، ما در آخر ماه مبارك اين چنين مى‏گوييم: سلام بر تو اى بزرگ‏ترين ماه كه به خدا انتساب دارى و سلام بر تو اى عيد اولياء الهى. اين سلام توديع است، چون تنها ماهى كه اسمش در قرآن كريم است ماه مبارك رمضان است:

عارفان هر دمى دو عيد كنند

عنكبوتان مگس قديد (3) كنند (4)

كار عنكبوت آن است كه بتند و با اين تارها مگس صيد كند و قرمه درست كند. كار عنكبوت آن است كه مگس را ذخيره كند، قديد كرده و قرمه درست كند و كارش غير از ذخيره كردن چيز ديگرى نيست، اما عارف در هر دم و هر نفس دو عيد دارد كه سعدى گفت: هر نفسى كه فرو مى‏رود ممد حيات است و چون برمى‏آيد مفرح ذات; پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب; لذا عارف در هر دم دو عيد دارد.

على اى حال، بهترين دمى كه انسان دارد در ماه مبارك رمضان است كه «انفاسكم فيه تسبيح‏»; نفس كشيدن در اين ماه «سبوح قدوس‏» گفتن است; لذا امام سجاد(ع) مى‏فرمايد: سلام بر تو اى عيد اولياى الهى. اينكه مى‏بينيم در آخر ماه مبارك رمضان عيد فطر مى‏گيرند، چون جايزه‏هاى يك ماه را به ما مى‏دهند; در حقيقت محصول ماه مبارك رمضان است. اين ضيافة الله، آن لقاء الله را در بر دارد و عظمت از آن ماه شوال نيست، بلكه عظمت از آن ماه مبارك رمضان است كه نتيجه يك ماهه را در روز عيد مى‏دهند.

روز عيد است و من مانده در اين تدبيرم
كه دهم حاصل سى روزه و ساغر گيرم

«السلام عليك يا اكرم مصحوب من الاوقات و يا خير شهر فى الايام و الساعات‏». (5) امام سجاد چندين بار به اين ماه سلام مى‏كند. ماه اگر يك زمانى گذرا بود و باطن و سر و حقيقت و روح و جانى نداشت، اين ولى الله كه به او سلام نمى‏گفت. آيا اين‏ها معاذ الله نظير اشعار خيالى شعراست كه بر خطابه‏هاى خيالى حمل شود كه مثلا به كوه و يا آثار مخروبه خطاب مى‏كنند، يا نه اين ماه يك حقيقتى دارد.

مى‏گويد: ما خيلى دوست داشته و داريم، اما هيچ دوستى به عظمت اين ماه نبود. يك ماهى كه نه هيچ روزى مثل روزهاى او بود و نه هيچ شبى مثل شب‏هاى او.

ماه چه و چگونه خواستن از خداوند

«السلام عليك من شهر قربت فيه الامال و نشرت فيه الاعمال‏»; سلام بر ماه آرزوهاى مشروع و اعمال مرفوع سلام ما بر تو اى ماهى كه آرزوها در اين ماه نزديك شد و ما فهميديم كه چه بخواهيم، لذا آرزوهاى طولانى نمى‏طلبيم. و از طول امل آزاد شديم و بر آمدن آرزوهاى مشروع ما نزديك شد. در همين دعاى سحر ماه مبارك رمضان، امام سجاد(ع) به ما آموخت كه به خدا عرض كنيم: خدايا، آن‏ها كه تو را نمى‏شناسند و عبادت نمى‏كنند، آن‏ها را روزى مى‏دهى و اين همه مار و عقرب‏ها را خدا تامين مى‏كند، پس حيف است كه انسان تمام حاجت‏ها را در محور ماده و ماديات خلاصه كند. آن‏ها كه اصلا خدا را نمى‏شناسند و عبادت نمى‏كنند، نظير اين همه كفار و منافقين، خداوند آنها را در عالم تامين مى‏كند، پس آيا صحيح است انسان تلاش و كوشش خود را بر اين صرف بكند كه از خدا طبيعت و دنيا بطلبد؟

امام مى‏فرمايد: سلام بر اين ماه كه فهميديم در اين ماه از خدا چه بخواهيم. آرزوهاى طولانى نداشته باشيم، بلكه چيزى بخواهيم كه براى ما بماند.

وقتى اين آيه نازل شد: «و كاين من دابة لا تحمل رزقها الله يرزقها»، (6) مهاجرين از مكه به مدينه هجرت كردند. چون اينها وقتى مى‏خواستند از مكه به مدينه هجرت كنند، كسى به آنها اجازه نمى‏داد تا اموالشان را هم منتقل كنند يا بفروشند و مى‏گفتند: اگر خواستيد از مكه به مدينه برويد بايد با دست‏خالى برويد. وقتى اين آيه نازل شد كه هيچ جنبده‏اى، چه اهل پس‏انداز باشد يا نباشد، نيست كه از جايى به جايى حركت‏بكند، مگر اينكه خدا روزى او را مى‏دهد; معنايش اين است كه همه در عالم روزى خدا را مى‏خورند.

جنبده‏ها دو قسمت‏اند: بعضى اهل پس‏انداز و ذخيره‏اند مثل موش و مورچه‏ها; بعضى آزادانه زندگى مى‏كنند، مثل كبوترها، گنجشك‏ها، بلبل‏ها كه اينها اهل ذخيره و پس‏انداز نيستند. در اين آيه فرمود: هم آن موش و مورچه را كه اهل پس‏اندازند خدا روزى مى‏دهد، هم كبوتر و بلبل و گنجشك را كه اهل ذخيره نيستند; اينطور نيست كه فقط موش‏ها را خدا تامين كند و بلبل‏ها را تامين نكند، وقتى اين آيه نازل شد، مسلمين از مكه به مدينه هجرت كردند. گفتند ما روزى‏مان را كه از جايى به جايى حمل نمى‏كنيم، بالاخره خداى مكه خداى مدينه هم هست. اگر ما را در مكه اداره مى‏كند در مدينه هم اداره مى‏كند. با دست‏خالى آمدند و در مسجدهاى مدينه ماندند و مهاجر ناميده شدند; خدا آنها را تامين كرد.

اين چنين نيست كه اگر انسان روح بلند نداشته باشد، به او خوش بگذرد و يا اگر روح بلند و عظيم داشت در جهان تلخكام باشد. انسان اگر ذهن و جانش را به چيز درستى مشغول نكند، او آدم را به چيز نادرستى مشغول مى‏كند; تا آدم اين نفس و ذهن و مركز انديشه را مشغول نكند او آدم را مشغول مى‏كند; فرمود: ما در اين ماه فهميديم از خدا چه بخواهيم، اعمالمان باز و آرزوهايمان بسته شد. جلو آرزوهايمان را گرفتيم و دست‏به كار شديم.

وداعى غم انگيز با يارى عزيز

«السلام عليك من قرين جل قدره موجودا و افجع فقده مفقودا»; سلام بر تو اى نزديكى كه وقتى بودى گرامى بودى و حال كه در آستانه رفتن هستى، رفتنت فاجعه است و ما را غمگين مى‏كند همچون كسى كه عزيزترين عضو خانواده‏اش را از دست‏بدهد.

«و مرجو آلم فراقه‏»; سلام بر تو اى تكيه‏گاه اميد كه در هنگام مفارقت، ما را متالم و رنجور كردى. آن ماه كه در جان انسان رسوخ داشت، وقتى از جان فاصله مى‏گيرد جايش را غم پر مى‏كند. آن فهميدن‏ها و صفاى ضمير ديگر نيست. آن نشاطى را كه انسان در ماه مبارك رمضان براى نثار و ايثار دارد در غير ماه مبارك رمضان ندارد. اگر انسان در اين ضيافت‏حق از خدا، غنا و بى‏نيازى طلب كند، چيزى او را به خود متوجه و مشغول نمى‏كند; نه از كسى مى‏ترسد و نه از بذل جان دريغ مى‏كند.

«السلام عليك من اليف آنس مقبلا فسر و اوحش منقضيا فمض‏»; (7) سلام بر تو اى دوست‏با الفت كه وقتى آمدى، ما را مسرور كردى و وقتى رفتى، ما را گداختى و رفتى، داغ زدى و رفتى! اين حرف، حرف يك انسانى است كه با باطن روزه اين ماه و با باطن ليله قدر در تماس بوده است.

وداع با ماه رقت قلوب و قلت ذنوب

«السلام عليك من مجاور رقت فيه القلوب و قلت فيه الذنوب‏»; سلام بر تو اى همسايه عزيز كه در مجاورت و جوار رحمت تو بوديم. تو همسايه‏اى بودى كه در اين مدت دل‏ها رقيق مى‏شد و گناهان كم.

در مناطق ييلاقى و در سرزمينى كه سبز و خرم است چشمه معدنى مى‏جوشد، چون با املاح و رسوبات همراه است، اين آب زلال نيست كه راه خود را طى كند و راه باز كند و تشنه‏ها را سيراب كرده و به مقصد برسد، بلكه با رسوبات و املاح همراه است. اين آب زلال است كه وقتى از چشمه مى‏جوشد راه خود را باز مى‏كند و راه كسى را هم نمى‏بندد; همه اين درخت‏ها و گياهان تشنه سر راه را هم سيراب مى‏كند تا به دريا برسد، اين خاصيت آب زلال است كه اصلا به دنبال تشنه مى‏رود تا سيرابش كند. سرش را به سنگ مى‏زند و تلاش و كوشش مى‏كند كه خود را به تشنه‏ها برساند اما اگر اين آب رسوبى باشد همين كه مى‏جوشد راه خود را مى‏بندد. بعد از چند سال در آن مزرع، تلى از سنگ پيدا شده و همه آن سرزمين‏هاى سبز، خشك مى‏شود و از او چيزى روئيده نمى‏شود.

اين آب وقتى زلال و صاف نباشد جلوى خودش را هم مى‏بندد; افكار و انديشه در دل‏ها هم همين طور است، اگر زلال باشد از جان مى‏جوشد، با زبان و قلم منتشر مى‏شود، به گوش و چشم مى‏رسد و از آنجا به دل‏هاى ديگران مى‏رسد; لذا يكى از القاب عالم «ماء معين‏» است كه ريشه اصلى آن درباره حضرت ولى عصر (عج) است كه يكى از القاب مبارك آن حضرت «ماء معين‏» است: «قل ارايتم ان اصبح ماءكم غورا فمن ياتيكم بماء معين‏». (8)

ماء معين يعنى آب جارى; آبى كه چشم، آن را مى‏بيند. علم و عالم را ماء معين مى‏گويند، چون مانند چشمه زلال است كه مى‏جوشد. حرفى كه مى‏زند، چيزى كه مى‏نويسد، علمى است كه از جان او تراوش كرده و به گوش و چشم شخصى رسيده است و او مى‏فهمد و به ديگرى مى‏گويد، ديگرى هم مى‏فهمد و به بعدى مى‏گويد.

اين مانند يك چشمه زلالى است كه بالاخره به اصلش مى‏رسد اما افكار و انديشه و خيالات باطل مانند همان رسوبات و املاح معدنى‏اند كه همان جا قلب را مى‏بندند; كم كم اين قسى مى‏شود، وقتى كه دل بسته شد، نه چيزى از آنجا سرايت مى‏كند و به ديگران مى‏رسد و نه حرف ديگران به آنجا مى‏رسد. نه حرف او در غير مؤثر است و نه حرف غير در او مؤثر مى‏باشد. امام سجاد(ع) فرمود: دل‏ها در اين ماه نرم و رقيق و گناهان در اين ماه كم مى‏باشد.

ماه پيروزى بر شيطان

«السلام عليك من ناصر اعان على الشيطان و صاحب سهل سبل الاحسان‏»; سلام بر تو اى رفيقى كه كمك كردى تا ما بر شيطان مسلط شديم. انسان در اين ماه بر شيطان مسلط مى‏شود. به خاطرات شيطانى گوش فرا نمى‏دهد. تو براى ما مصاحب خوبى بودى كه ما توانستيم بر شيطان پيروز شويم.

ما نه تنها در بعد سلبى از دست‏شيطان نجات پيدا كرديم كه كار بد نكرديم، بلكه در بعد اثباتى هم پيروز شديم. راه‏هاى خير را خوب و به آسانى طى كرديم. اگر در غير ماه مبارك رمضان كار خير را به سختى انجام مى‏داديم، در اين ماه به آسانى انجام داديم، تو باعث‏شدى كه ما راه احسان را با سهولت طى كرديم.

ماه آزادى

«السلام عليك ما اكثر عتقاء الله فيك‏» سلام بر تو اى ماهى كه چقدر بنده‏ها را خدا در اين ماه آزاد كرده است. خدا آنها را كه گرفتار آتش و رذائل اخلاقى بودند، از دست اين بندها آزاد كرد و نعمتى بهتر از آزادى نيست.

امام صادق(ع) فرمود: «من رفض الشهوات فصار حرا»; (9) اگر كسى شهوت را ترك كند، آزاد مى‏شود و نعمتى بالاتر از آزادى و آزادگى و حريت نيست كه انسان گرفتار شهوت و غضب و برده هوى نباشد و زمامش را به دست هوسش نسپرد.

«و ما اسعد من رعى حرمتك بك‏»; چقدر سعادتمند شد آن كسى كه احترام تو را حفظ كرد و مواظب بود تا در اين ماه حرف بد نزند، خيال و گناه بد نكند.

ماه محو كننده گناه

«السلام عليك ما كان امحاك للذنوب و استرك لانواع العيوب‏»; سلام بر تو اى حقيقت ماه مبارك رمضان كه تو محوكننده گناه هستى و پوشاننده‏تر از هر چيزى نسبت‏به عيوب انسان. عيب را مى‏پوشانى و گناه را محو مى‏كنى.

اول پوشاندن و ستر و بعد مغفرت است. خداى سبحان اول مى‏پوشاند، كه آبروى انسان محفوظ باشد، بعد مى‏بخشد. اين ستار زمينه آن غفار را فراهم مى‏كند. انسان تا بتواند آبروى ديگران را حفظ كند، خدا هم آبروى او را حفظ مى‏كند، مؤمن حق ندارد كارى بكند كه ذلت‏آور باشد.

«السلام عليك ما كان اطولك على المجرمين‏»; سلام بر تو اى ماه مبارك رمضان كه براى افراد تبهكار خيلى طولانى هستى و رمضان براى او حكم چندين ماه است.

«و اهيبك فى صدور المؤمنين‏»; ماه مبارك رمضان در دل‏هاى مؤمنان با يك هيبت و ابهت و جلال و هيمنه و شكوه تلقى مى‏شود.

وداع با ماه بى‏رقيب

«السلام عليك من شهر لا تنافسه الايام‏»; سلام بر تو اى ماهى كه هيچ ماهى با تو مسابقه و رقابت ندارد.

در منافسه وقتى انسان مى‏دود و مسابقه مى‏دهد، نفس نفس مى‏زند تا به مقصد برسد. خداى سبحان هم فرمود براى گرفتن فضائل، منافسه بدهيد: «فليتنافس المتنافسون‏»; شما نفس نفس بزنيد تا آن شى‏ء نفيس و ارزنده را بگيريد. هيچ ماه و ايام و ليالى و لحظاتى با تو منافسه نمى‏كند و رقابت ندارد. تو پيشگامى و همه يازده ماه سال به دنبال تواند. اين چنين نيست كه انسان بگويد در ماه مبارك رمضان حرف‏ها را مى‏شنوم و بعدا عمل مى‏كنم. اگر فعلا عمل نشود بعدا هم عمل نمى‏شود; چون زمان‏هاى ديگر آن قدرت را ندارد كه با ماه مبارك رمضان در كسب توفيق انسان رقابت كنند.

«السلام عليك غير كريه المصاحبة و لا ذميم الملابسة‏»; سلام بر تو، در اين مدتى كه مهمان ما بودى يا ما در خدمت‏شما بوديم، هيچ رنجى نديديم. از مصاحبت‏با شما خسته نشديم. در خدمت‏شما بوديم و لذت برديم، ذم، كراهت و مانند آن از شما مشاهده نكرديم. تو مهمان خوبى براى ما بودى.

«السلام عليك كما وفدت علينا بالبركات و غسلت عنا دنس الخطيئات‏».

سلام بر تو اى ماه گرامى مبارك رمضان كه بركت آوردى، ما را شستشو كردى و رفتى و بعدا اگر آلوده شديم به دست‏خود آلوده شده‏ايم والا تو ما را تطهير كردى و رفتى. ما احساس سبكى مى‏كنيم.

مهمان بى‏زحمت

«السلام عليك غير مودع بر ما و لا متروك صيامه ساما»; سلام بر تو كه در هنگام توديع، ما احساس خستگى نكرديم. انسان وقتى مهمان را با تشريفات پذيرايى مى‏كند، خود در اين مدت خسته مى‏شود; اما ايشان مى‏فرمايد ما خسته نشديم، ما از روزه گرفتن كه پذيرايى تو بود خسته نشديم و رنجى احساس نكرديم، بلكه براى ما گوارا بود.

«السلام عليك من مطلوب قبل وقته و محزون عليه قبل فوته‏»; سلام بر تو، قبل از اينكه بيايى ما انتظار تو را داشتيم و الان هم هنوز نرفته‏اى مقدارى مانده است. ولى همين كه مى‏خواهى بروى ما را غمگين كرده‏اى.

«السلام عليك كم من سوء صرف بك عنا و كم من خير افيض بك علينا»; سلام بر اين مهمان گرانقدرى كه به بركت تو، خدا خيلى از بلاها را از ما برداشت و خيلى از بركات را به ما داد. ما در حقيقت مهمان تو بوديم، نه تو مهمان ما.

«السلام عليك و على ليلة القدر التي هي خير من الف شهر»; اين زيارتنامه است، اين سلام توديع است، سلام بر تو اى ماه، سلام بر ليلة القدرت، آن شب قدرى كه هزار ماه - تقريبا هشتاد سال - بالاتر است.

«السلام عليك ما كان احرصنا بالامس عليك و اشد شوقنا غدا اليك‏».

سلام بر تو اى ماهى كه ما ديروز خيلى حريص بوديم كه شما بيايى و فردا هم خيلى مشتاقيم كه زيارتتان كنيم; اين طور نيست كه به عنوان يك اداء وظيفه اين مراسم توديع را انجام بدهيم.

«السلام عليك و على فضلك الذى حرمناه و على ماض من بركاتك سلبناه‏»; سلام بر تو و فضيلت تو، سلام بر تو و بركات تو.

«اللهم انا اهل هذا الشهر الذى شرفتنا به و وفقتنا بمنك له حين جهل الاشقياء وقته و حرموا لشقائهم فضله‏»; خدايا آن توفيق را دادى كه ما اهل اين ماه باشيم، در حالى كه عده‏اى از فضيلت اين ماه محروم شدند و منشاء حرمان آنها نيز شقاوتشان بود كه به سوء اختيار خود آنان فراهم شد. «و انت ولى ما آثرتنا به من معرفته و هديتنا له من سنته‏»; پروردگارا، تو مولى و سرپرست مايى، در آنچه ما را براى شناخت آن برگزيده‏اى و راهنمايى نموده‏اى كه روش آن را طى نماييم.

«و قد تولينا بتوفيقك صيامه و قيامه على تقصير و ادينا فيه قليلا من كثير». و در پرتو توفيق تو، به روزه و نماز آن با اعتراف به تقصير نايل آمديم و اندكى از وظايف بسيار را ادا نموديم.

«اللهم فلك الحمد اقرارا بالاسائة و اعترافا بالاضاعة و لك من قلوبنا عقد الندم و من السنتنا صدق الاعتذار».

پروردگارا! تو را در حالى ستايش مى‏كنم كه به بد رفتارى خود اقرار و به ضايع نمودن نعمت احكام تو و عمر خويش اعتراف داريم. و براى توست از طرف دل‏هاى ما پيمان پشيمانى و از ناحيه زبان پوزش طلبى صادقانه.

«فاجرنا على ما اصابنا فيه من التفريط اجرا نستدرك به الفضل المرغوب فيه و نعتاض به من انواع الذخر المحروص عليه‏».

پس اجر مصيبت‏بر تفريط در اين ماه را چيزى قرار ده تا به وسيله آن، فضيلتى كه مورد رغبت است نائل آييم و به جاى آن از انواع ذخايرى كه بر آن تشويق شده عوض به دست آوريم.

«و اوجب لنا عذرك على ما قصرنا فيه من حقك‏».

و از باب: كتب ربكم على نفسه الرحمة. پذيرش پوزش را براى ما مقرر نما تا حق تقصير شده شما بخشوده گردد.

«و ابلغ باعمارنا ما بين ايدينا من شهر رمضان المقبل فاذا بلغتناه فاعنا على تناول ما انت اهله من العبادة و ادنا الى القيام بما يستحقه من الطاعة‏» و عمر ما را تا ماه مبارك آينده طولانى بفرما و هنگامى كه ما را به آينده آن رساندى ما را كمك فرما تا آنچه در خور شماست عبادت نمائيم و آنچه سزاوار توست طاعت كنيم «و اجر لنا من صالح العمل ما يكون دركا لحقك فى الشهرين من شهور الدهر»; و توفيق انجام كار نيك را بطور جارى و مستمر بهره ما فرما تا آنچه حق و شايسته شما است در تمام ماه مبارك رمضان كه در مدت عمر ما پيش مى‏آيد جبران شود.

«و اجبر مصيبتنا بشهرنا و بارك لنا فى يوم عيدنا و فطرنا».

پروردگارا، هجران ماه مبارك را كه مصيبت ماست جبران فرما و براى ما در روز عيد فطر بركت مقرر نما...

و با سپرى شدن اين ماه ما را از هر تباهى بيرون بياور...

و هر پاداشى كه به افراد شايسته و واجد شرايط اين ماه مرحمت مى‏كنى، به ما نيز لطف فرما، زيرا فضل تو تمام‏شدنى نيست، بلكه همواره جوشان است.

و ثواب همه كسانى كه تا قيامت در آن ماه روز مى‏گيرند يا عبادت مى‏كنند براى ما ثبت فرما... آمين.


--------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشت‏:

1) صحيفه سجاديه، دعاء 45، وداع ماه مبارك رمضان
2) همان ماخذ
3) قديد به گوشت‏هاى مانده ذخيره لانه‏ها مى‏گويند
4) ديوان سنائى غزنوى
5) دعاى وداع
6) عنكبوت، 60
7) «مض‏» آن درد گدازنده را گويند. همچون رنجش از گداختگى آهن سرخ شده‏اى كه به انسان اصابت كند.
8) سوره ملك، آيه 30.
9) امالى، شيخ مفيد، مجلس 6، حديث 14

منبع : http://www.balagh.net/

قدس شریف

القـــــدس لنـــــــــــــــا

 قدس شریف متعلق به همه ی مسلمین است .

به کوری چشم دشمنان قسم خورده نظام وانقلاب امسال نیز در راهپیمایی روز قدس 

با حضور باشکوه برگ زرین دیگری را رقم خواهیم زد

 مسیرهای راهپیمایی در شهر شهید پرور

 شهرستان آران وبیدگل

 *مسیر شماره یک :

امام زاده محمد هلال ع* میدان امام حسن مجتبی ع * خ 17 شهریور *  میدان 15 خرداد*مصلای نماز جمه

*مسیر شماره دو:  

7 امام زاده ع * خ 22 بهمن * میدان امام ره *مصلای نماز جمعه

 روز جهانی قدس    

یکى از وقایع تاریخى که بسیار حائز اهمیت است در اوائل پیروزى انقلاب اسلامى ایران که به دست زعیم و رهبر کبیر مسلمین جهان حضرت امام خمینى ره دائر شده، «روز جهانى قدس است‏» که از روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان 1399 قمرى (1358 شمسى) شروع و مقرر گشت هر ساله در چنین روزى تمام مسلمین جهان راهپیمایى کنند.

اینک قسمتى از پیام امام خمینى قدس سره به مناسبت روز جهانى قدس از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد: روز قدس، جهانى است، و روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است، روز مقابله ملتهائى است که در زیر فشار ظلم آمریکا و غیر آمریکا بودند، روزى است که باید مستضعفین مجهز بشوند، در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند، روزى است که بین منافقین و متعهدین امتیاز خواهد شد، متعهدین امروز را روز قدس مى‏دانند و عمل مى‏کنند به آنچه که باید بکنند، و منافقین و آنهائى که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنائى دارند، و با اسرائیل دوستى دارند در این روز بى تفاوت نیستند، و یا ملتها را نمى‏گذارند که تظاهرات کنند.

روز قدس، روزى است که باید سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود باید ملتهاى مستضعف در مقابل مستکبرین اعلان وجود بکنند، باید همانطور که ایران قیام کرد، و دماغ مستکبرین را به خاک مالید، و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند، و این جرثومه‏هاى فساد را به زباله‏دانها بریزند.

من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاى اسلامى مى خواهم که براى کوتاه کردن دست این غاصب وپشتیبانان آن , به هم بپیوندند; و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرین جمعهء ماه مبارک رمضان را که ازایام قدر است و مى تواند تعیین کنندهء سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد, به عنوان " روز قدس " انتخاب و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان فلسطین اعلام نمایند

روز قدس، روزى است که باید همت کنند و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم، روز قدس روزى است، که باید به این روشنفکرانى، که در زیر پرده با آمریکا و عمال آمریکا روابط دارند هشدار داد، هشدار به اینکه اگر از فضولى دست‏بر ندارند سرکوب خواهند شد.

روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است، و روز حکومت اسلامى است. (1)

سخنرانى امام خمینى ره در روز قدس با محتواى و ابعاد وسیعى که دارد، اهم نکاتش بر تجمع و اتحاد مسلمین براى سرکوبى دشمنان اسلام تکیه شده، و اگر مسلمانان نیرومند جهان ید واحده شوند و اختلاف عقیده و اختلاف مذهب را کنار بگذارند، و براى دفاع از حریم اسلام، و قرآن، و کعبه، که مشترک بین همه اقشار مسلمین عالم است‏بکوشند، هرگز اجازه تجاوز کفار و منافقین را به حریم اسلام و مقدسات آن نخواهند داد، تا جائى که چند میلیون صهیونیست قبله اول مسلمین (بیت المقدس) را اشغال نموده، و در بین مسلمین تفرقه و جدائى بیندازند، و اینها هستند که شیعه را از سنى، و سنى را از شیعه جدا مى‏نمایند، وحدت مسلمین را به هم مى‏زنند، تا کمر مسلمین را بشکنند، و از تفرقه آنان بهره‏هاى خود را ببرند.

قدس، قبله نخستین و حرم دوم مسلمانان جهان , سرزمین اصلى و وطن میلیون ها آوارهء مسلمان فلسطینى است که استکبار جهانى توسط صهیونیسم جنایتکار, از سال 1948آن سرزمین را از دست ساکنانش خارج ساخت و تحت سلطهء نیروهاى اشغالگر قدس قرارداد. این توطئه از همان اولین سال هاى اجرا, با مقاومت مردم مسلمان فلسطین و اعتراض مسلمانان و انسان هاى آزاده و بیدار دل جهان مواجه شد و به شکل مبارزات پیگیر وسیاسى ـ نظامى , چهره خود را نشان داد. ملت بزرگوار و مسلمان ایران نیز پس از پیروزى انقلاب شکوهمنداسلامى مسألهء آزاد سازى فلسطین از چنگال غاصبان قدس را سرلوحهء آرمان هایش قرارداده و همه ساله روزقدس را به روز فریاد کشیده بر سر ستمکاران تاریخ تبدیل کرده است .

پس از پیروزى انقلاب اسلامى , امام امت در اولین فرصت روزى را براى نجات قدس از چنگال صیهونیستهاى جنایتکار, به عنوان روز قدس تعیین نمودند و پیامى که به همین مناسبت صادر نمودند,فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

من طى سالیان دراز, خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون , این روزها به حملات وحشیانهء خود به برادران و خواهران فلسطینى شدت بخشیده است و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطینى پیاپى خانه و کاشانه ایشان را بمباران مى کند.

من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاى اسلامى مى خواهم که براى کوتاه کردن دست این غاصب وپشتیبانان آن , به هم بپیوندند; و جمیع مسلمانان جهان را دعوت مى کنم آخرین جمعهء ماه مبارک رمضان را که ازایام قدر است و مى تواند تعیین کنندهء سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد, به عنوان " روز قدس " انتخاب و طى مراسمى همبستگى بین المللى مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونى مردم مسلمان فلسطین اعلام نمایند ازخداوند متعال پیروى مسلمانان را بر اهل کفر خواستارم .

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی

و به این سان پیام پیامبر گونه امام راحلمان , نور امید به دل مظلومان فلسطینى تاباند و میلیون ها انسان آواده ومبارزه را براى مقابله عملى با توطئه هاى رژیم اشغالگر قدس و آمریکاى جهانخوار مصمم تر و استوارتر کرد.

روز قدس , روزى است که یادآور یکى از ابتکارهاى امام راحل عظیم الشأن ماست . این روز را دنیاى اسلام باید گرامى بدارد. توده هاى مسلمان نگذارند که بعضى از دولتهاى خود فروخته در فضاى آرام و سکوت مصنوعى که به وجود آورده اند فلسطین را ذره ذره و لحظه به لحظه ذوب کنند و قضیه را به دست فراموشى بسپارند.

پیام امام خمینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ نقطهء عطفى در تاریخ مبارزات ملت فلسطین شد و مسلمانان جهان را براى مقابله با جنایت پیشگان تاریخ , به یکپارچگى و وحدت کلمه دعوت کرد.

امام خمینى (ره ) با اعلام آخرین جمعهء ماه مبارک رمضان به عنوان <روز قدس> بر مبارزهء پایان ناپذیرمستضعفین با جهانخواران ظالم تأکید کردند و فرمودند:

<روز قدس روز جهانى است , روزى نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد روز مقابلهء مستضعفین بامستکبرین است>.

روز قدس از دیدگاه رهبر معظم انقلاب

رهبر معظم انقلاب حضرت آیة الله خامنه اى , که مسأله فلسطین را یکى از مشکلات اساسى و عمدهء جهان اسلام مى دانند و نسبت به آن اهمیت فراوانى قائلند, در این رابطه در نماز جمعه تهران به مناسبت فرار رسیدن روز قدس فرمودند:

<امروز دو مشکل عمده در جهان اسلام را, که به ملتهاى اسلامى مربوط است , در این خطبه مورد توجه قرارمى دهیم :

مسألهء اول آن مشکل قدیمى و زخم کهنه فلسطین است که به وسیلهء صهیونیست ها و ایادى استکبار به وجودآمد و همچنان به وسیلهء دست هاى استکبار جهانى این زخم در پیکرهء نظام , جامعه اسلامى و جهان اسلام , روز به روز به روز عمیق تر شده است . حوادث اخیر خلیج فارس موجب شد دنیاى اسلامى اندکى از حوادث فلسطین غفلت کند, این غفلت صیهونیست ها را تشویق کرد که از فرصت استفاده کنند و فشار را بر مردم فلسطین بیشترکنند اولاً سیل مهاجرت بیگانگان از کشورهاى مختلف به سوى سرزمین مقدس و اسلامى فلسطین , سرازیرشود. بلاى بزرگ این است که دولتها و ملتهاى اسلامى غافل شدند اگر چه (مردم ) غافل هم نمى شدند بسیارى از دولتها, شاید هیچ احساس وظیفه نمى کردند. ثانیاً این مبارزین مخلص و صادق فلسطینى , این مسلمانان مظلوم غریب که انتفاضه فلسطینى را در سه سال اخیر به وجود آورده اند در خانه شان زیر سخت ترین فشارهاقرار گرفتند. شب و روزى نیست که ضربتى به پیکر جامعهء اسلامى از راه فشار بر این مسلمانان مظلوم واردنشود. البته مبارزه ادامه دارد. آنچه مهم است این است که دنیاى اسلام از مسألهء فلسطین باید غفلت نکند وملتها مسألهء فلسطین را از یاد نبرند. آمریکا, استکبار و پشتیبانان همیشگى صیهونیستها خواسته اند به مسلمین تحمیل کنند که مسألهء فلسطین را فراموش کنند ولى ملت اسلام و ملت ایران نباید بگذارد مسألهء فلسطین فراموش شود.

روز قدس , روزى است که یادآور یکى از ابتکارهاى امام راحل عظیم الشأن ماست . این روز را دنیاى اسلام باید گرامى بدارد. توده هاى مسلمان نگذارند که بعضى از دولتهاى خود فروخته در فضاى آرام و سکوت مصنوعى که به وجود آورده اند فلسطین را ذره ذره و لحظه به لحظه ذوب کنند و قضیه را به دست فراموشى بسپارند.

خیانت دولتهایى که با رژیم غاصب ساختند و فلسطینیها را قربانى کردند, نباید از یاد برد و فراموش بشود.این یک قضیه کوچکى نیست , بیش از چهل سال است که ملت اسلام نام فلسطین را مى آورد.

مسلمین , متفکرین اسلامى , نویسندگان و سیاستمداران , هزاران بار گفته اند و هزارها نفر در این راه شهیدشده اند. مگر مى شود پاره تن جهان اسلامى را در اختیار دشمنان گذاشت که او را تصرف کنند و ملتى را از خانه خودش بیرون کنند! مگر چنین چیزى مى شود؟ مگر اسلام اجازه مى دهد؟ مگر ملتهاى اسلامى اجازه مى دهند؟

بلاى بزرگ این است که دولتها و ملتهاى اسلامى غافل شدند اگر چه (مردم ) غافل هم نمى شدند بسیارى از دولتها, شاید هیچ احساس وظیفه نمى کردند

در فضاى عالم , این جو آمادگى , حضور, انتظار و طلب کارى نسبت به فلسطین باید روز به روز بیشتر شود.در داخل فلسطین هم باید این شعلهء مقدس روز به روز برافروخته شود. آن جوآنها آن زنان و مردان و جوانان وآن فداکارانى که در داخل فلسطین با رژیم غاصب مبارزه مى کنند, باید بدانند نقطهء اصلى همان جایى است که آنها بر روى آن انگشت گذاشتند, این , آنجایى است که دشمن در آنجا شکست خواهد خورد. اینکه سازمانها درخارج از مرزهاى فلسطین پشت میهاى مذاکره بنشینند و یا به نام فلسطین در تریبونها خود نمایى کنند, مشکلى را حل نخواهد کرد. پشتیبانى عمومى دنیاى اسلام از بیرون و مبارزهء واقعى و محسوس ملت فلسطین در داخل ,این دو با هم مشکل را حل خواهد کرد و سر دشمن فلسطین را به سنگ خواهد کوبید. روز قدس را گرامى بدارید و آن را بزرگ بشمارید, البته اگر تبلیغات جهانى منعکس نمى کنند, نکنند. آن کسانى که در زندانهاى فلسطینى هستند به ما گفته اند آنها از شعار و حضور شما و مشت گرده کردهء شما,که حاکى از نیت و عزم صادقانه شماست , احساس قوت و قرت کرده و ایستادگى مى کنند. آن که در پشت دیوار زندان هاى فلسطین اشغالى است , باید احساس تنهایى نکند تا بایستد. آن زن و مردى که در کوچه و خیاباانهاى بیت المقدس و نوار غزه وشهرهاى دیگر فلسطین اشغالى مورد تهاجم اراذل و اوباش صهیونیست است باید احساس کند شما از آنهاحمایت مى کنید, تا بتواند مقاومت کند. دولتها هم البته تکالیفى دارند, دولت جمهورى اسلامى هم وظایفى دارد, به این وظایف عمل مى کنند و باز هم خواهند کرد. مسألهء ملى و عمومى و مردمى نقش خاص خود رادارد که باید در جاى خود انجام بگیرد>.

امید آنکه این روز جهانى , تمام مسلمانان جهان را در صف واحد قرار داده و آرزوى دیرین امام راحل (ره ) براى رهایى قدس , به زودى عملى گردد .

پی نوشت:

سخنرانى امام خمینى قدس سره در روز جهانى قدس، سنه 1358 تفصیل این سخنرانى در کتاب رهنمودهاى امام، ص 96 موجود است.

منبع :
تبیانa>

 

شب قدر

 همین شبها صدای قاصدِ وحی ارکان هستی را بلرزاند که؛ والله لهدّمت ارکان الهدی،

والله قُتل علیٍ ّالمرتضی...آآآه...

بسته علی( ع )ای وای بار سفر امشب

۲۱ رمضان سالروز شهادت مولی الموحدین ،امیر المومنین

 (حضرت علی ابن ابیطالب ع)بر همه عدالت خواهان تسلیت باد

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                           رهايي از «ليلة القبر» براي نيل به «ليلة القدر»

آیت الله جوادی آملی

ليالي قدر براي ما تعيين كننده است. صرف آمرزش گناهان مرده‌ها مطرح نيست. اينها يكي از زواياي فرعي ليله قدر است. شرح صدر طلب كردن، ظهور ولي عصر را مسئلت كردن، گسترش فرهنگ اسلامي را خواستن، وفاق ملي را مطرح كردن، كينه‌ها را از دل زدودن و صدها معارف و معالي ديگر در صدر خواسته‌هاي ماست؛ آمرزش گناهان هم جزء خواسته‌هاي ماست. ولي عمده آن است كه گناه رخت بربندد، نه گناه بيايد و آمرزيده شود! عمده آن است كه از خدا بخواهيم كه اهل معصيت نباشيم.

 رهايي از «ليلة‌ القبر» براي رسيدن به «ليلة‌ القدر»

 از خدا بخواهيم كه آن توفيق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا كند كه ما هم ليله قدر بشويم. آنها كه ليله قدر شدند، اسوه مايند. اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است كه او ليله قدر است، اين سخن از سنخ تمثيل است و نه تعيين. يعني 41انسان كامل هر كدام ليله قدرند. و اگر آنها ليله قدرند، شاگردان آنها مي‌توانند در حوزه ايماني خود ليله قدر بشوند. تو ليلة‌ القدري، بدان؛ در صورتي كه از ليلة‌ القبري بيرون بيايي! همه بزرگان به ما گفتند: اگر از ليلة‌ القبري به درآمدي، ليلة‌ القدر مي‌شوي! اينكه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غيبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شكمش هم گورستان حرام هاست؛ اين «ليلة‌ القبر» است، نه ليلة‌ القدر!

 اگر از ليلة‌ القبري به درآمد، «ليلة‌ القدر» مي‌شود؛ آنگاه خير من الف شهر(1) مي‌شود، يك نفر بيش از هزار نفر مي‌شود، آنگاه كم من فئه قليله غلبت فئه كثيره باذن الله(2) خواهد شد. يك شب اگر بر هزار ماه فضيلت دارد، يك انسان هم بر هزار گروه فضيلت دارد. در صورتي كه از ليلة‌ القبري به دربيايد، ليلة‌ القدر بشود. اينها نظير اسماء الله نيست كه توقيفي باشد! اگر به ما گفتند: فاطمه زهرا(س) ليله قدر است، يعني اي زنان عالم! شما هم مي‌توانيد در حوزه ايماني خود به دنبال مولاه و سيده خود، ليلة‌ القدر بشويد. و اگر كسي قرآن در جان او جلوه كرد، او همين ليلة‌ القدر را در حوزه ايماني خود خواهد داشت.

 محفوظ بودن قلب مالامال از معارف قرآن از آفات نسيان و عذاب الهي

 مرحوم امين الاسلام طبرسي در ذيل اين آيه كه خداي سبحان برخي را در دوران سالمندي به نسيان مبتلا مي‌كند، منكم من يرد الي ارذل العمر لكيلا يعلم من بعد علم شيئا (3)؛ اين حديث نوراني را نقل كرد: الا قلبا قد راي القرآن. مگر قلبي كه ظرف قرآن باشد، در دوران پيري به نسيان مبتلا نمي‌شود و خدا چنين قلبي را هم عذاب نمي‌كند بنابراين آمرزش گناهان يكي از فوائد جزئي اين ادعيه است. عمده، گسترش اسلام است و ظهور ولي ماست، عمده رفع نفاق و حضور و حصول نفاق است و صدها خير و بركت و مانند آن.

 شفافيت جريان «شب قدر» در اسلام

 به قدري ليله قدر در اسلام روشن بود كه مانند صاحب اصلي اش يعني ذات اقدس اله ضمير بدون مرجع آمده. يك وقت شما مي‌خوانيد: قل هو؛ اين هو بدون اينكه مرجع قبلاً گفته بشود ذكر شده است. سرش آن است كه لازم نيست اول اسم خدا را ببرند، بعد بگويند (او)! همين كه گفتند (او)، معلوم است كيست. خدا معروف هر كسي است، محبوب هر كس است. در جريان ليله قدر و قرآن آنقدر قرآن مشخص شده بود كه بدون اينكه مرجع ذكر بشود، ضمير به قرآن برگشت. فرمود: انا انزلناه في ليلة‌ القدر(4). اين اولين آيه آن سوره است بعد از (بسم الله). قبلاً سخن از قرآن نبود، قبلاً سخن از وحي نبود؛ اما در اولين آيه سوره قدر مي‌خوانيم: انا انزلناه في ليلة‌ القدر. معلوم است كه ضمير به وحي و قرآن برمي گردد! اين ليله قدر آنقدر شهرت پيدا كرد كه شد ظرف قرآن كريم. و چون قرآن كريم محبوب و معروف همه بود؛ لازم نبود قبلاً نامي از آن برده شود تا ضمير به آن برگردد.

 سلام دائمي ملائكه در طول شب قدر بر همه مؤمنان روزه‌دار

 (قدر) هم به معناي شرف و فضيلت است و هم به معناي تدبير امور. شرف و فضيلت در اين است كه فرشتگان، مرتب به صائمين و صائمات سلام عرض مي‌كنند. از اول شب تا مطلع الفجر ملائكه مي‌آيند، سلام مي‌كنند. اين سلام ملائكه را اگر كسي بشنود، معلوم مي‌شود ليله قدر را درك كرده است. گفتند: آيا براي شب قدر علامتي هست؛ گفتند: آري، هواي لطيف و ملايمي دارد. گاهي انسان احساس مي‌كند يك نسيمي دارد مي‌وزد، نسيم بهاره. خواه تابستان باشد، خواه پاييز و زمستان؛ آن نسيم ملايم بهاري را در شب قدر احساس مي‌كند، مي‌گويند: اينها همه نفحه رحماني ليله قدر است، اينها اثر سلام ملائكه است.

 اين سلام كردن تنها مخصوص وجود مبارك ولي عصر نيست. آنچه مخصوص آن حضرت است، آن است كه حقائق و مقدرات را به حضور آن حضرت تقديم مي‌كنند. اما فرشتگاني كه نازل مي‌شوند، به هر مؤمن روزه دار سلام مي‌كنند. اگر سلام مي‌كنند، براي آن است كه يا سلام خدا را مي‌رسانند، يا سلام ملائكه حامل عرش را مي‌رسانند، يا سلام خود را ابلاغ مي‌كنند. در سوره مباركه احزاب فرمود: هو الذي يصلي عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الي النور (5) خداي سبحان همانطوري كه نسبت به رسولش تصليه و سلام دارد، نسبت به مؤمنين و مؤمنات هم تسليم دارد. فرمود: هو الذي يصلي عليكم و ملائكته. خدا بر شما صلوات مي‌فرستد، ملائكه خدا هم بر شما صلوات مي‌فرستند تا شما را از ظلمت به درآورند و نوراني كنند.

 پس چه كمالي برتر از آن است كه انسان خود را به جايي برساند كه خدا به او سلام بفرستد، ملائكه خدا به او سلام بفرستد! شب قدر به ما اين قدر و شرف را خواهد داد كه مخاطبان سلام و صلوات خدا و حمله عرش و خدا و ملائكه الهي باشيم؛ تا كدام مرتبه، نصيب مخاطب بشود، چه سلامي، او را دريافت بكند ! پس قدر، هم به معناي شرف و فضيلت است، هم به معناي تقدير امور. هم ما مقدرات جوامع انساني، اسلامي و شيعي را از خداي سبحان مسئلت كنيم، هم شرف و منزلت مان را در اين شب از ذات اقدس اله درخواست كنيم كه ما را با آبرومندي در دنيا و آخرت اداره كند و به غير خود واگذار نكند.

قصه عدل علي (ع)

شعری از آیت الله العظمی صافی

 شیعیان از چه جهان منقلب است؟      

 همه آفاق چرا ملتهب است؟

 رخنه افتاده به ملک و ملکوت   

  یا مگر لرزه به عرش لاهوت

 مضطرب عالم امکان شده است    

  منکسف شمس درخشان شده است

 در جنان حور به سوگ است و عزا

  همه جا بزم عزا هست بپا

  متزلزل شده ارکان وجود

 متفرق شده اعلام حدود

 چون بگویم که زبانم شده لال

 همه باشند پریشان احوال

  خون بگرییم اگر جمله، رواست

  روز قتل شه دین، شیر خداست

  پرچم شوکت اسلام شکست

 عزت دین خدا رفت ز دست

  نخل ایمان و عدالت افتاد

  سرو بستان هدایت افتاد

  اشقیا، شیر خدا را کشتند

  لنگر ارض و سما را کشتند

   مرتضی عین خدا، نفس رسول

  مرتضی جان جهان، زوج بتول

 مرتضی شمع شبستان وجود

 مرتضی بنده خاص معبود

 سرش از تیغ عدو پر خون شد

نازنین صورت او گلگون شد

 رفت و از محنت این عالم رست

قلب جبریل امین از غم خست

 صوت فزت برب از او در گوش

می برد از سر ما طاقت و هوش

 از همه خلق جهان چشم ببست

به لقاء احدیت پیوست

 تا جهان، باقی و افلاک بجاست

قصه عدل علی پر آواست     ماه مبارک رمضان 1426        لطف الله صافي

  

کریم آل طه ع



ميلاد کريم اهل بيت امام حسن مجتبي (ع) مبارک . منتظر سيد افشاري

با آرزوي قبولي طاعات و عبادات همه شما عزيزان


فرخنده زاد روز ميلاد سبط پيامبر (ص) ، کريم آل طه


امام حسن مجتبي (عليه السلام)


را به امام زمان (عج)


و تمام شيعيان و دوست داران آن بزرگوار تبريک و شاد باش ميگويم


مولود خجسته رمضان! اي بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترين فرزند رمضاني و آسمان، در پيشگاه کرم و بخشش تو، با اين همه ابرهاي باران زايش، گمشده اي غريب بيش نيست. رسول رحمت، تو را بر شانه هاي خويش سوار مي کرد و بر تو مباهات مينمود. تو ادامه محمد (ص) و کرانه علي (ع) هستي. تو امام مايي و ما مُريد و دلداده تو.
و اينک در بهار شکفتن تو، در فصل خدا، بر خود از رهبري تو مي باليم و بر نامت که زينت همه خوبي ها و نيکي هاست، افتخار مي کنيم.

امام حسن مجتبي (عليه السلام) :


  • برادري يعني : وفاداري در سختي و آسايش .


  • نيکي آن است که پيش از آن ، امروز و فردا و پس از آن منت نباشد .


  • بيشترين گستره گذشت کريم ، هنگامي است که راه پوزش بر گنهکار تنگ شود .


  • بخل آن است که آدمي آنچه را بخشيده است ، تلف و آنچه را نگه داشته شرف بپندارد .


  • خوشا به حال کسي که زمان ظهور حضرت مهدي (عج) را درک کند و سخن او را بشنود .

 

بنام حضرت دوست


اللهم عجل لوليک الفرج و العافيه و النصر
و جعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه
 


بر ماه تمام ماه رحمت صلوات
بر نور جمال حُسن و حکمت صلوات
در سفره ‏ى ماه رمضان فيض حسن‏ ع)
بخشيده به عرش و فرش نعمت صلوات

کريم اهل بيت خوش آمدي

ميلاد کريم اهل بيت بر همگان مبارک باد


ميلادکريم اهل بيت امام حسن مجتبي عليه السلام مبارک . منتظر سيد افشاري

خورشيد حريم اهل بيت است حسن
مجموع شميم اهل بيت است حسن
امشب تو از و هر آنچه خواهى بطلب
زيرا که کريم اهل بيت است حسن


مولود خجسته رمضان! اي بدر تمام ماه خدا! تو تنهاترين فرزند رمضاني و آسمان، در پيشگاه کرم و بخشش تو، با اين همه ابرهاي باران زايش، گمشده اي غريب بيش نيست. رسول رحمت، تو را بر شانه هاي خويش سوار مي کرد و بر تو مباهات مينمود. تو ادامه محمد (ص) و کرانه علي (ع) هستي. تو امام مايي و ما مُريد و دلداده تو. و اينک در بهار شکفتن تو، در فصل خدا، بر خود از رهبري تو مي باليم و بر نامت که زينت همه خوبي ها و نيکي هاست، افتخار مي کنيم.

در ملک ولا، امير و مولا حسن است
فرمانده ى کشور تولا، حسن است



 


 هم جان محمداست و هم جان على  است
هم قوت و قلب و جان زهرا، حسن است

امام حسن مجتبي (ع)


فرخنده ميلاد کريم اهل بيت امام حسن مجتبي عليه السلام را به امام عصر صاحب الزمان(عج)و مقام معظم رهبري و تمامي شما عاشقان بقيع تبريک مي گوييم


سيماى دل آراى حسن را صلوات
خورشيد سراپاى حسن را صلوات
بفرست تو در نيمه‏ى ماه رمضان
اين عيد مصفاى حسن را صلوات


     



 در جود و کرم، دست خدا هست‏حسن
دست همه را وقت عطا بست‏حسن
نوميد نگردد کسى از درگه او
زيرا که او کريم اهل بيت است حسن


و در آخر دعاي هميشگي 
 
التماس دعا



 







در ملک ولا، امير و مولا حسن است
فرمانده ى کشور تولا، حسن است



 


 هم جان محمداست و هم جان على  است
هم قوت و قلب و جان زهرا، حسن است



امام حسن مجتبی ع در تعریف بی نیازی می فرماید : رضایت نفس به آنچه برایش قسمت شده ، هر چه کم باشد