برای زنده یاد دکتر ابوالحسن شهواری (دوست و همرزم دیرین بچه های رزمنده آران و بیدگل):


بسم رب الشهداء و الصديقين 

«والسّلام عليَّ يَومَ ولدتُّ و يوم اموتُ و يوم اُبعثُ حيّا  "قرآن كريم"»

آن روز كه آمدي گويا نگاه پدر و مادرت در بدو تولد گوياي اسرار ديگري بود و حلول ماه گونه‌ات با والدين گرامي‌ات صحبت از كربلا و عاشورا و شهيد و شهادت داشت آن زمان كه دانشگاه را ترك كردي و به فرمان ولي‌امر حضرت امام خميني(ره) دانشگاه واقعي (جبهه ) را انتخاب كردي و سر، راست و استوار با قامتي علي‌اكبر گونه راهي لشكر14 امام حسينa، از همان ابتدا جذبه‌ي خاص و عرفان و معنويتت، و لهجه‌ي قشنگ شمالي‌ات، بچه‌ها‌ي گردان امام باقرa را به سوي مباركت عاشقانه مجذوب نمود. راستي شهواري عزيز به مادرت گفتي: درسته من شمالي و دريايي‌ام اما بچه‌ي كوير آران با دريايي از محبت و رأفت، من غريب را چنان در دامان گرفتند كه هيچ‌گاه، حتي نيت نكردم از جمعشان فارغ شوم و تا آخر جنگ در لشكر پيروز حاج حسين خرازي كنار بچه‌ها‌ي تبليغات و گردان عاشقانه ايستادم و رزميدم. روح بلند و دل دريايي ابوالحسن، با قامت و وقار خودش هر روز اشتياق بچه‌ها‌ي لشكر و گردان را به او بيش‌تر مي‌كرد. شهواري عزيز يادت هست والفجر8 و كربلاي 4 و 5 لشكر و بچه‌ها‌ي گردان باقرa را، يادمان نمي‌رود لحظه‌ي وداع با شهيدان خرازي و حاج شيخ جواد قاسم‌پور... مشرقيان هنوز از لبخند عارفانه‌ات و لهجه‌ي زيبايت برايمان مي‌گويد. راستي فراموش شد بگويم، اين بار كه با بچه‌ها‌ي گردان و لشكر و به اتفاق خانواده‌ي معظّم شهداء در قالب راهيان نور به منطقه‌ي جنوب رفتيم، دارخوين، كفيشه، اسكله فاو، شلمچه، طلائيه، خرمشهر، آبادان، اردوگاه فتح، چهارراه امام رضاa، همه با ما حرف مي‌زدند و مي‌گفتند چرا شهواري را نياورديد سرزمين خوزستان سراغ شما را مي‌گرفت. سنگر حاج حسين خرازي مي‌گفت، ابوالحسن كو؟ خاك شلمچه و زيد تعريف مي‌كردند و مي‌گفتند شهواري عزيز اين مجروح و شيميايي چه شد؟   اي عزيز سفر كرده و اي استاد فرهيخته دانشگاه بچه‌ها‌ي دانشگاه جبهه از گلزار شهداي محمدهلال آران و بيدگل برايت پيغام داشتند و براي ديدارت در بهشت در جوار ملائك مقرب و كرّوبين لحظه شماري مي‌كردند. امروز كه جمعي از ديار شهداي آران و بيدگل از كنار مضجع شريف محمدهلال a و شهداء آمده‌اند چفيه‌اي غبارآلود از خاك خون رنگ خوزستان و ديار شهداي آغشته به خون مطهرشان برايت سوغات به ارمغان آورده‌اند، مبادا دلتنگ باشي. اين بار كه به نيابت از روح مطهر ابوالحسن شهواري عزيز به منطقه جنوب و همسفر راهيان نور باشيم، شمع‌هايي به تعدا سال  تولدت در يادمان، شهداي رمضان، طلائيه، شلمچه، روشن نموده و يادت را گرامي خواهيم داشت. در يكمين سالگرد پرواز ملكوتي رزمنده‌ جانباز دكتر ابوالحسن شهواري ياد آن عزيز سفر كرده را گرامي ‌مي‌داريم.

«روحش شاد و راهش پر رهرو باد»